حکیمانه
ادبیات ایران و جهان
کس نیابد خبر از این خیل بنده زادگان
کاش می بردیم ره در مجمع آزادگان
یا رب این شهر پر از غوغا چه باشد کاندر او
کس نبیند جر که مشتی دین بدنیادادگان
خویش او بیگانه پرور دوستش دشمن نواز
در مروّت ناتوان و در ستم آمادگان
خواجگان پست مایه بندگان سست مغز
در نکوکاری نشسته در بَدی استادگان
هر که هستی یا زنِ زن یا که مردِ مرد باش
خود چرا افکنده یی در جرگهٔ نرمادگان
پنجه با سر پنجگان زن این نه از مردانگی است
مشت بر فرق و لگد بر پهلوی افتادگان
از لئیمان فرومایه سنا حاجت مخواه
کی حلال آید برون از این حرامی زادگان
کاشکی در حلقهٔ زلف بتی گیرد قرار
این دل آواره اندر حلقهٔ دلدادگان  جلال الدین همایی

نویسنده: رضا قهرمانی

Google

.: Weblog Themes By Blog Skin :.